دین انسانیت

ساخت وبلاگ

نویسنده: دکتر احمد هاشمی

این روزها در فضای مجازی و حقیقی به نحو روزافزونی از دین انسانیت سخن به میان می‌آید، کسانی که به هر نحوی با دین زاویه دارند مردم را دعوت می‌کنند که از همه‌ی ادیان و آیین‌ها بگسلند و به آیین انسانیت درآیند. از برتراند راسل فیلسوف خداناباور قرن ۱۹ و ۲۰ جمله‌ای را نقل می‌کنند که: «از خودتان انسانیت به یادگار بگذارید نه انسان، تولیدمثل را هر جانوری بلد است!!».

جایگزین شدن دین با روابط انسانی و اخلاقی عنوان بسیار جالب‌توجهی است که می‌تواند بسیاری از اذهان را به‌طرف خودش بکشاند. تصور اینکه مردم بدون ترس یا امید به عقوبت‌ها یا پاداش‌های اخروی، کارهای نیک را صرفاً به خاطر انسانیت و حس درونی نیکوکاری انجام دهند، تصور بسیار ایده آلی است. همچنین در چنین جهان تخیل شده‌ای ازآنجاکه ادیان از جامعه رخت بربسته‌اند و همه مردمان تابع یک دین تصویر می‌شوند، فرض می‌شود که نزاع‌های بین ادیان و مذاهب و فِرَق نیز با همه هزینه‌ها و آسیب‌هایشان از بین رفته‌اند و بدیهی است چنین دنیای فرضی‌ای چه قدر مطلوب و خواستنی است.

اما سؤال اساسی اینجاست که آیا چنین چیزی ممکن است؟ اصولاً آیا دینی به نام دین انسانیت وجود دارد و اگر وجود دارد آن دین چیست و چه ویژگی‌هایی دارد و چه نقدهایی بر آن وارد است؟

در پاسخ باید گفت: آری! دین انسانیت واقعاً وجود خارجی دارد، دین انسانیت (به فرانسوی Religion de l'Humanité یا Église Positiviste ) یک دین سکولار است که توسط آگوست کُنْت(به فرانسوی: Auguste Comte) (1857-1798) جامعه‌شناس و فیلسوف فرانسوی ایجادشده است، کُنْت در کتاب «سیستم سیاست مثبت» [Système De Politique Positive] اصول دینش را چنین بیان می‌کند:

نوع‌دوستی: که منجر به بخشندگی و وقف کردن فروتنانه به دیگران شود.

نظم: کُنْت فکر می‌کرد که پس‌ از انقلاب فرانسه، جامعه به احیای نظم نیاز دارد.

پیشرفت: پیامدهای پیشرفت‌های صنعتی و تکنولوژیک برای جوامع بشری.

جالب است بدانید این دین در دنیا پیروانی نیز دارد به‌طوری‌که پیروان این آیین در فرانسه و برزیل کلیساهای انسانیت برای خود بناکرده‌اند.

اما کُنْت که بود و چرا چنین دینی را تأسیس کرد؟

کُنْت پایه‌گذار فلسفه‌ی اثبات‌گرایی (به فرانسوی: Positivisme‎) است بر این اساس او معتقد بود که علومِ انسانی نیز باید با سازوکار علومِ تجربی به اثبات برسند، به این معنی که علومِ انسانی نیز باید از ابزارِ پژوهشِ علوم تجربی استفاده کنند و مانند علوم تجربی با حس و مشاهده و آزمایش اثبات شوند.

کُنْت بر این باور بود که جوامعِ انسانی در طول تاریخ از سه مرحله‌ عبور کرده‌اند:

- مرحله‌ی الهی یا ربّانی

- مرحله‌ی فلسفی یا متافیزیکی

- مرحله‌ی علمی یا اثباتی (بعضاً مرحله‌ی اساطیری را نیز می‌افزایند).

کُنْت معتقد بود در جوامعِ اساطیری، کاهنان رهبرانِ جامعه به شمار می‌روند، در جوامع الهی یا ربانی، پیامبران، و در قرون وُسْطَی و عصر رُنِسانس و پس‌ازآن فیلسوفان، اما در مرحله‌ی علمی یا اثباتی (که از سده ۱۸۰۰میلادی آغاز می‌شود) دانشمندان و جامعه‌شناسان رهبرانِ جامعه خواهند بود.

کُنْت دین را محصول مرحله‌ی ربانی یا الهی می‌دانست که خود از دو مرحله گذار تشکیل‌شده که عبارت‌اند از:

- بت‌پرستی (فتیشیسم)؛ در این مرحله، بشر هرآن چه را در اطرافش رخ می‌داد بدون تفکر می‌پذیرفت.

- خداپرستی: (چندخدایی)؛ در این مرحله بشر توضیح می‌خواست و شروع به تفکر کرد و پدیده‌ها را به موجودات فرا طبیعی گوناگون نسبت داد.

تک خدایی (یکتاپرستی)؛ انتقال به این مرحله زمانی رخ داد که بشر تحت سیطره خدایان متعددی قرارگرفته بود که ظاهراً همواره با یکدیگر در تعارض بودند. یکتاپرستی، آخرین فازِ مرحله ربانی است.

وی معتقد بود بنا به قانون مراحل سه‌گانه، عصر دینی اکنون پایان‌یافته است، اما بنا به نظریه هم‌ارزی، در هر جامعه‌ای باید چیزی وجود داشته باشد که کارکردی معادل دین داشته باشد، زیرا حیات جامعه به پذیرش دین وابسته است.

ازاین‌رو دینِ جامعه‌ی اثباتی باید متناسب با آن باشد و چنین شد که کُنْت در سال‌های آخر عمرش به اصول فلسفی خود رنگ و لعاب عرفان مآبانه پوشاند و بر همان اساس، دیانتی جدیدی را بنام "دین انسانیت" تأسیس نمود اما منهای ریشه‌ی غیبی. او تمام آداب‌ورسوم دین را قبول كرد حتی برای دین خودش كشیش قائل شد و خود را به‌عنوان پیامبر -اما پیامبر بی‌خدا- معرفی کرد و معبدی را بنا کرد و عباداتی را نیز مقرر داشت.

بنابراین او دین را به‌طورکلی نفي نکرد ولی به نظر او، دین عصر اثباتی باید متناسب با عصر خود باشد، چراکه دین ما دیگر نمی‌تواند همان دین قبلی (مسیحیت) باشد زیرا دین مسیحیت و مذهب کاتولیک، متعلق به عصر و تفکری در گذشته بوده است که نسخ شده است، هر دوره را نیاز به دین خاص خودش است.

نقد دین انسانیت

دین انسانیت از دو منظر قابل نقد و با چالش جدی مواجه است:

از لحاظ ماهیّتی و محتوایی

- از لحاظ اجرایی و عملی

ازلحاظ ماهیتی نقد و یا چالشی که دین انسانیت با آن مواجه است این است که منظور از انسانیت چیست؟

- شاید جواب داده شود که منظور از انسانیت، رعایت اخلاقیات و اصول اخلاقی فارغ از دین و مذهب (اخلاق سکولار) است!

پاسخ این است که کدام اصول اخلاقی؟ چراکه بسیاری از اصول اخلاقی بسته به شرایط زمانی و مکانی نسبی‌اند و تغییر می‌کنند، لذا انسان‌ها نمی‌توانند بر روی همه‌ی اصول اخلاقی اجماع کنند.

مثلاً درحالی‌که دفن کردن میت، در نزد ادیان ابراهیمی امری اخلاقی است اما در نزد هندوها سوزاندن میت، اخلاقی است درحالی‌که سوزاندن مرده در نزد گروه اولی توهین به میت و غیراخلاقی است.

یا امروزه در دنیای غرب جریانی درصدد است که هم‌جنس‌گرایی را امری اخلاقی و در راستای حقوق بشر به جامعه تحمیل کند، درحالی‌که در همان جامعه، بسیاری وجود دارند که فارغ از گرایش‌های دینی و مذهبی، این امر را غیراخلاقی و مخالف با فطرت بشر می‌دانند.

یا در همان جوامع غربی، رابطه‌ی جنسی یک مرد و زن در صورت رضایت طرفین، قانونی و اخلاقی محسوب می‌شود، ولو اینکه هیچ قرارداد زناشویی بین آن‌ها نباشد، درحالی‌که ملت‌های دیگری، در صورتی رابطه‌ی جنسی یک مرد و زن را اخلاقی می‌دانند که زن و مرد باهم پیمان زناشویی داشته باشند.

حال اصول اخلاقی چه کسی ملاک عمل قرار خواهد گرفت؟

- یا شاید جواب داده شود که منظور از انسانیت، عقلانیت و رعایت اصول عقلانی است، یعنی هر چه عقل حکم می‌کند همان را انجام می‌دهیم!

بازهم عقلانیت و اصول عقلانی نسبی است و بر روی آن اجماع و توافق جامعی وجود ندارد و بسته به منافع افراد و بهره‌ی آن‌ها از نعمت عقل ، تغییر می‌کند.

مثلاً: شاید عقل من و شما حکم کند که دروغ نگوییم، خیانت نکنیم، مال کسی را نخوریم کسی را نکشیم و... ولی عقل یک سیاستمدار یا کسی که در رأس قدرت قرار دارد، حکم کند که اگر دروغ نگوید، اگر خیانت نکند، و اگر به مال و جان دیگران تعدی نکند، اگر آدم نکشد، کلاهش پس معرکه است!! چون از نگاه او، سیاست عین دروغ است و کسی که دروغ نگوید سیاستمدار نیست!! چراکه آنچه از دیدگاه یکی عقلانی است لزوماً اخلاقی نیست، و آنچه اخلاقی است لزوماً عقلانی نیست، بااین‌حال عقل چه کسی ملاک عمل قرار خواهد گرفت؟ عقل من و شما یا عقل سیاستمدار؟

- این ازلحاظ ماهیتی؛ اما ازلحاظ اجرایی نقد و یا چالشی که دین انسانیت با آن مواجه است این است که این دین چه ضمانت اجرایی دارد؟

واقعیت آن است که رعایت اصول اخلاقی توسط انسان، تابع نظام کیفر و پاداش [Punishment And Reward] است، این کیفر یا پاداش می‌تواند دنیوی یا اخروی یا هر دو باشد، لذا هر سیستم، سازمان یا آیینی که در آن نظام کیفر و پاداش وجود نداشته باشد، هیچ ضمانتی برای اجرای آن وجود ندارد.

نقد و چالشی که دین انسانیت با آن مواجه است این است که در آن نظام کیفر و پاداش تعریف‌نشده و ازآنجاکه شخص فقط بر اساس عاطفه، عقلانیت یا وجدان خود-که نسبی است- قرار است اقدام به کار خوب کرده یا از کار بد دوری کند، رعایت دستورهای چنین آیینی ضمانت اجرایی‌ای برای مردم و اداره‌کنندگان جامعه نخواهد داشت.

بدیهی است که هیچ انسانی تا زمانی که امید نداشته باشد که انجام یک کار چه سود دنیوی یا اخروی برای او دارد، به انجام آن کار اقدام نمی‌کند، و برعکس؛ تا زمانی که ترس نداشته باشد که انجام یک کار چه ضرر دنیوی یا اخروی برای او دارد، از انجام آن کار دوری نمی‌کند، لذا کسانی که ادعا می‌کنند که ما نه به خاطر پاداش دنیوی یا اخروی، بلکه صرفاً از باب انسان‌دوستی کار نیک را انجام می‌دهیم، چندان واقعیت ندارد، چون درواقع آن‌ها کار نیک را به خاطر لذتی که از آن کار می‌برند، انجام می‌دهند و بقول معروف چون کار نیک حال دلشان را خوب می‌کند، پس پاداششان همان احساس رضایت و خوشنودی در این دنیاست که دریافت می‌کنند.

حال فرض کنید انجام کار نیکی نه‌تنها حال فرد را خوب نکند، بلکه کلاً به ضرر او نیز باشد، در اینجا اگر نظام کیفر و پاداش را کنار بگذاریم، چه تضمینی وجود دارد که فرد برخلاف میل قلبی، آن کار نیک را انجام دهد؟ یا برعکس؛ فرض کنید انجام کار بدی نه‌تنها حال فرد را بد نمی‌کند، بلکه حالش را خوب می‌کند و به نفع اوست، در اینجا اگر نظام کیفر و پاداش را کنار بگذاریم، چه تضمینی وجود دارد که فرد آن کار بد را انجام ندهد؟

شاید به خاطر وجود همین چالش‌هاست که دینِ انسانیتِ آگوست کُنْت علیرغم جذّاب بودن ظاهری‌اش، نتوانسته در دنیا گسترش یابد و حتی در خاستگاه خودش(فرانسه) نه‌تنها دین عامه مردم نیست بلکه چندان شناخته‌شده هم نیست.

در ادیان آسمانی ازجمله اسلام؛ برای تشویق پیروان به کار نیک و بازداشتن آن‌ها از کار بد، نظام کیفر و پاداش وضع‌شده است و ضمانت اجرایی دستورات دین ، به ایمان و تقوای شخص واگذارشده است: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ٧ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ٨ یعنی: [پس هر كس هم‌وزن ذرّه‏اى كار خير انجام دهد آن را مى‏بيند٧ و هر كس هم‌وزن ذرّه‏اى كار بد كرده آن را مى‏بيند٨].هر چه تقوای فرد بیشتر وایمان او به نظام کیفر و پاداش دین محکم‌تر باشد پایبندی او به دین بیشتر و محکم‌تر خواهد بود و بالعکس.

بدیهی است در این دستگاه معرفت‌شناختی که برای هر عملی، صرف‌نظر از جلب منافع یا دفع آسیب‌های دنیوی، عقاب یا پاداشی در آخرت پیش‌بینی‌شده، اجرای اصول اخلاقی از ضمانت اجرایی بسیار بالاتری پشتیبانی می‌شوند.

در قرآن کریم پاداش کارهای نیک، گاهی در دنیا، گاهی در آخرت و گاهی هم در هردو تعیین‌شده است، اما کیفر کارهای بد، غالباً (بیش از نود درصد) به آخرت موکول شده و فقط کیفر چند جرمِ قتل، محاربه، شرب خمر، زنا و تهمت زنا زدن، در دنیا تعیین‌شده است.

از آن گذشته امروزه «دین انسانیت» به‌گونه‌ای مطرح می‌شود که گویی دین و مذهب، درتقابل با زیست اخلاقی است و این مغالطه‌ای بسیار بزرگی است. کیست که ندارند دین‌داری نه‌تنها با اخلاق نیک تقابل ندارد بلکه دین‌دار واقعی حتماً دارای اخلاق نیک یا به تعبیری انسانیت است و متون دینی به‌اندازه‌ای دراین‌باره فراوان هستند که مثلاً در بیانی از پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله و سلم) می‌خوانیم: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» ( به‌راستی‌که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده‌ام).

منبع: اصلاح وب


موضوعات مرتبط: اندیشه

آستان جانان...
ما را در سایت آستان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aftab67o بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت: 16:31